یه روز عشق و دیوونگی و محبت و فضولی داشتن قایم باشک بازی می کردن ____________________________
+نوشته شده در دو شنبه 19 / 6 / 1390برچسب:داستان عاشقانه,داستان کوتاه عاشقانه,داستان عاشقانه عشق کور,عشق کور,عشق, ساعت11:2توسط آرمین نخستین |
|
•.?درباري من?.•![]()
بنام پيوند دهنده قلبهاي دو عاشق گفتم از عشق چه کنم گفتي بسوز گفتم اين سوختگي را چه کنم گفتي بساز............... خوش آمد ميگم به شما رهگزران اين کلبهي تاريکو تنهايي من اميدوارم ميزبان خوبي براي لحظاتتون باشم تا بازم بهم سري بزنيد> ![]()
|
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
|
![]() |
|
||
![]() |
![]() |
![]() |